دوستانم کز جهان رفتند مهمانم هنوز

دوستانم کز جهان رفتند مهمانم هنوز
از چنین مهمان نوازی من که حیرانم هنوز

از جفا هایی روا بنموده بر من روزگار
روز شبها من زَ دستش سخت نالانم هنوز

رنج هایی را تحمّل کرده ام در زندگی
از ستم هایی به من بنموده گریانم هنوز

از صبوریها که کردم شرمگین هرگز نشد
از چنان رفتارِ او چون موجِ طوفانم هنوز

هر بلا آمد سرم کلّا تحمّل کرده ام
رویِ بیدادش چنان یک شمعِ سوزانم هنوز

خاطراتی تلخ دارم من زَ این دنیایِ زشت
غصّه هایی خورده ام بنگر پریشانم هنوز

بس که بد کردی تو با ما روزگارا تا کنون
همچنان من کز تو ای دنیا گریزانم هنوز

آنچنان بگذشته بدبهرت ( خزان ) اندر جهان
ناله ها سر می دهی چون ابر بارانم هنوز

علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد