شب ها،در برهنگی های زنانه امبه خواهش هزار باد پریشانریسمانِ آتشین میبندمبین خودم و خیالت غوغایی برپا میکنمکه تنم را ازچه روبه تنت محتاج کشیدندآن هنگام که تو در آغوشِِ خیالِتردید هایتطواف میکنی نغمه هایتکیده شده ی جسمم را لعیاقیاثی لعیاقیاثی