شهری زیبا بنام صیدا

شهری زیبا بنام صیدا
شعری پر از عاشق.
شهری با مردان ماهیگیر سیگاری .تنها و بد خط.
آنهانمی توانستند نامه بنویسند و خاطره گذارند .
و هر روز از سر فصل های جدید تعربف می کردند
تا شاعری کهنه برایشان از داستانهای دره گفت..
. باغبانی بیکار سر جنباند.
و عبایی به مردی داد که عاشق تازه کار بود.
صیدا شلوغ شد

و دخترکان دریا هر روز منتظر جوانان تازه وارد
عجب شهری بود صیدا
پر از منتظرانی با چشم هایی بیرون زده
و سبزی متصل به دریا.

علی محسنی پارسا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد