وقت کوچ است جای ماندن نیست

وقت کوچ است جای ماندن نیست دیگر این دشت پرخطر شده است
ننه هاجر درست می گوید چشم هایش دوباره تر شده است
کوچ با ایل نصفه نیمه ی من سختی خاص خودش را داشت
سخت تر شد که خواهرم لیلا با من این بار همسفر شده است
توی سرمای آخراسفند ،رمه و ایل درمسیری سخت
توی این منجلاب پرگل ولای اضطرابم چه بیشتر شده است
دره نزدیک می شود کم کم دست و پایم به لرزه می افتد
دره ای که دوسال پیش از این باعث مردن پدر شده است
روسری را گره بزن لیلا سیل دارد به دره می کوبد

ننه هاجر درست می گوید دره از کوچ باخبر شده است
ننه هاجر بگیر لیلا را آی لیلا بگیر دستم را
سنگ غلتید وای لیلا رفت ناله هایم چه بی اثر شده است
پدرم را و بعد لیلا را سیل باخود تمام من را برد
ایل من ایل نصفه نیمه من، ایل من باز دربه در شده است....

احمد قسمت پور