شده پاییز شود
عشق ببارد
تن تو خیس شود
بلرزد سر و پایت
برگ نارنجی پاییز
غم های دلت را بتکاند
خدا اینگونه به قلبت ایمان برساند
و تو را از دغدغه و شک برهاند
قلبت سرشارِ رویای رهایی
می رسد از پس ذهنت زمزمه گاهی
از این غم تو جدایی تو جدایی..
بهنام بادپروا
من فدای تو عزیزم تو بخند
شکرمیکنم هر شب که تو هستی تو بخند
نقش لبخندت فرجام پریشانی من
غمت برای من و من بگریم تو بخند
اخم تو زیباست
لبخند تو زیباتر..
تو بخندی دل من غصه ندارد
تو بخند..
بهنام بادپروا
گرمی نگاه تو
لطافت صدای تو
گره موی تو
قدم زدن سوی تو
دلخوشی سبز من است
رد پای من و تو در ساحل عشق
کنار هم
دست در دستان یکدیگر
شیرین است.
بهنام بادپروا