خدا داره میگه

خدا داره میگه

ای مردم راه معلومه

توی وجودتون تعریف شده

دیگه اختیار با خودتونه

فقط بدونید خوبی و بدیه

که همیشه با شما میمونه

و خوبی شما دعای منه

جواد صفری

میگفت ای کوفیان

میگفت ای کوفیان

بیزارم از یزیدیان

از خدایی که میگویند

دین و راهی که میگویند

منبر و محرابهای شیطانی

ظلم های آشکار و پنهانی

جهل و تعصب عالمان

چاپلوسی و غلو مداحان

واعظان گریان بی عمل

دنیا پرستان مکار دغل

ولی گوشی شنوا نبود

سرش بالای نیزه بود

میتاختند بسوی شام

برای جایزه و پست و مقام

جواد صفری

میگن مدیرمون ماه تمومه

میگن مدیرمون ماه تمومه
یکی یدونه توی آسمونه
حکایتش رفته به عرش اعلا
حسرتشو دارن همه مدیرا
رفته تو کف معجزه هزاره
ننش میگه این دیگه انده کاره
با اون نگاه و خنده ی ملیحش
تموم عشقیا شدن اسیرش
به هر کاری دست میزنه تمومه
عین بریدن یه هندوونه
شاگرداشن اساتید ریاضی
فیزیک شیمی فلسفه سیاسی
صدتا نوبل بهش بدن باز کمه
هزارتا اسکارم بدن باز کمه
ما که همه چشم و دهن چارطاقی
از این همه شگفتیا چارشاخی
مثل گوزن خش شده به دیوار
زل زدیم و داریم امید دیدار
درست میگن واقعا ام همینه
حسوده هر کی میگه غیر اینه


جواد صفری

اگر جور و جفای این زمانه

اگر جور و جفای این زمانه
امان اهل عالم را بریده
و گرچه کاردها تا استخوان و
ناله ها تا آخر دنیا رسیده
در این اوضاع وا نفسا
اگر یارای یاری نیست
اگر دست تو هم خالیست
نشو نومید که راهی نیست
تسلای دلی کردن
به لبخندی نگاهی و
به یک آغوش بازی
کار سختی نیست
ولی کاریست
محبت چشمه ای در سینه ها جاریست
محبت کیمیایی تا ابد باقیست
محبت ثروتی بیحد و مجانیست
محبت آن گوارا لذت عشق و
گذشت و بخشش و یاریست
محبت آن نسیم دلنواز صبحگاهیست
محبت آن طلوع نور در قلب سیاهیست
محبت آن فضا پیمای روحانی
بسوی قله زیبایی و خوبیست
محبت آن خدای مهربان در جان هستیست
محبت نوش داروی تمام درد و رنج و خستگیهاست
محبت آن زبان مشترک با اهل دنیاست
که با آن ظلم و ظلمت ماندنی نیست

جواد صفری

توی اوج سختیای زندگی

توی اوج سختیای زندگی
وقتی که درا همه بسته میشن
وقتی که امید و آرزوهامون
مثل کفترای پر بسته میشن
تو بازم پشت و پناه ما میشی
تو دوای درد بی دوا میشی
خودتو تو دلامون جا میکنی
قصه عشقو برامون میخونی
تو با اون زمزمه محبتت
شعله غمها رو خاموش میکنی
تو خدا بازم خدایی میکنی
تو همه عالم و یاری میکنی
تو بازم میگردی بین آدما
یه مسیح دیگه پیدا میکنی
زنده های مرده محبت و
با دمش دوباره احیا میکنی
تو بازم امید و آروزها رو
بسوی قله ها راهی میکنی


جواد صفری