عاشقی جرم قشنگی است به دارش نکشیم

عاشقی جرم قشنگی است به دارش نکشیم
به گناهش نفس از جور جفایش نکشیم
اگر ان عاشق و دلباخته ی تو دید مرا، به
نگاهش دیده را حبس ابد به فنایش نکشیم
دل و جانم را ببر با خود نگهدار . ای جهان
سینه را کردم سپر . به عزایش نکشیم
نگارا گوشه ی چشمی بر دل عاشق نما،تا
کسی چون من شود به مبتلایش نکشیم


حسین دانش مایه

در هوایت بی تاب شده ام عشق من

در هوایت بی تاب شده ام عشق من
زیر پایت تا ابد در پیچ و تابم عشق من

تو آخرین قطره ی بارانم شدی، در نگاهت
مثل یک آهوی بی پروا شده ام عشق من

در راه تو چنان گشتم و عاشق شده ام
دل به سودای تو زد و ویرانه شده ام

دلم از غصه فرو ریخت چه کارش بکنم
پی تو گشتم و بگریخت چه کارش بکنم

حسین دانش مایه