چه میشود کرد؟
وقتی دل راهی میشود،
راه گریزش قابل مسدود کردن نیست.
هیچ کاری نمیشود کرد،
این دل نه در دارد که ببندی،
نه پنجره،
کجا را ببندم که اینگونه برایت هوایی نشود؟
پردهها را بکشم؟
تو بگو، چه کنم؟
هزار راه بسوی تو باز است،
و من هواشناسی هم بلد نیستم!
تو بگو، چه کنم؟
خدایار قلیزاده