آه که باز خیالِ تو خواب زِ چَشمِ من ربود
پیچُ و خمِ نگاهِ تو دست و دلِ مرا زُدود
دوباره باز هوایِ تو خیالِ خامِ یادِ تو
افکارم و پیچیده کرد هزار و یک اندیشه کرد
دلم شده پریشون آشفته حال و حِیرون
گویند که قاتل بودی خیالِ باطل بودی
زدی به جونم تیشه ای یارِ آتش پیشه
کُشتی و دفن شدم زود در خوابِ خود شدم دود
راضیه براتی