بتکان
پنج دفتر فروغ را
سلسه موی سیاهت را روی ماه باز کن
از ارتفاع چشمهایت گدازه بپاش
اسبهای تابلوی خانه ات را شلاق بزن
تن پوش> سرخ شعرهایت را بر تن کن
با موج های آبی حروف بوسه بفرست
از استخوان بندی این شعر بالا برو
جای کبودی را بر گردن ماه ببوس
تا جای سرخ لبهایت باقی بماند
کلمات در رگهای پیشانی ام دست به سینه ایستاده اند
تا همیشه ات را اسبها بر من عرق بریزند
رضا اهورایی