اگرعشق نباشد
جمعه
افسرده وپریشان حال ست
سیدحسن نبی پور
بیدادمی کند
عشق ودلتنگی هایم
فاصله ها
نمی گذاردبه تو برسم
سیدحسن نبی پور
ما در اوج گرمای تابستان
ازتشنگی هلاک شدیم
کاش کسی سیرابمان کند
از آب ،عشق
منتظریم
تا عبور ابر های باران زا
مدهوشمان کند
سید حسن نبی پور
بدون کفش می دوید
متاثرشدم
ناگاه چشم م
به کسی افتاد
که پانداشت
سید حسن نبی پور
گناه ما
دوست داشتن است
درجهانی که
عشق جرم است
وآدمها آفتاب پرست می شوند
رنگ به رنگ
سید حسن نبی پور