رقص زبان موسیقی ست
باصداهای بم وزیر
که اندام رابه حرکت در می آورد
برای شادزیستن
سید حسن نبی پور
درکمین نشسته ام
برای عطرگیسوانت
گرمای آغوشت
بی پرده می گویم
دوستت دارم
سید حسن نبی پور
در لابلای موهای فرفری تو
در شب های دلتنگی
با خاطراتت قصه می بافم
کاش لبان گرمت را بچشم
در زمستانی سرد در لحظه ای که
مغز استخوانم فریاد می کشد
برای آمدنت...
سید حسن نبی پور
برکهای خموشم،
با ترنمِ صدایت
دریایی خروشان،
که در جزر و مدِ لبخندت
بر ماسهها
هر بار جان میدهم.
سید حسن نبی پور
گلچین کرده ام
گلهایی راکه عطر
آغوشت را دارند.
درباغچه ی دلم
سید حسن نبی پور