من ساده دل ولی
تو مست صدفریب
لبخند میزنی
طرح لبت فریب
ای کاش این دلم
در خانه مانده بود
بر بام دیگری ای کاش نگشته بود
طرح لبت فریب آن چشم تو فریب
آن دانه ات فریب خال لبت فریب
ای کاش این دلم محتاج مانده بود
خاری زتو ولی در دل نمانده بود
ای کاش عشق ما رنگین کمان نبود
ای کاش دامنش پاک بود و ساده بود
رفت آن زمان سوز
رفت آن زمان فسوس
بر زیر خاک ماند
این ناله های سوز
رنگین کمان شدی هر رنگ صدفریب
اما هنوز من یک ساده دل علی
تو راه خود برو من مانده دل به راه
شاید یکی بیاد با عشقی پاک پاک
از سنگ هم گذشت فرسنگ نام توست
از بس تو سنگدل آتش بکام تو
من آبی و زلال در سنگها اسیر
بی عشق زندگی؟ای سنگلاخ پیر؟
با سنگ ها تو خوش ای رنگ پرفریب
من آبم و ذلال اینست زندگی
ماهی درون آب چون زنده ای اسیر
تو عین گربه ای ناپاکی و کثیف
حالا برو دگر شعرم تو پاک کن
تنها بذار مرا عشق را حلال کن
باز هم صدای آب باز هم مرام پاک
باز هم خدای من عشقی زلال و پاک
شیرین شدی خوشی مجنون کنار رفت
آن عشق و آرزو یکسر به باد رفت
با هر تماس هنوز تو آتشم زنی
در دسترس نیم شیرین پرفریب
در قعر کوهی دور یک تیشه جا بماند
افسانه ای هنوز در دل به نیمه ماند
اینست قرار ما هر روز بیقرار
با مرگ زنده ایم خوش باش و برقرار
سید علی مظلوم مقدم
زپس چهر خوش دیدارت
رنگ افسون و فریب خوابیده است
دل هر کس که ببینی سوخته
بس که در شعله تو غلطیده است
دل ما را تو فریفتی و کنون
خاکمال قدمت گردیده است
من که استاد غزل بودم حیف
شعرم اکنون به عزا غلطیده است
باورم نیست خدایا انسان
به چسان ظلم به او خو کرده است
هر چه فریاد کشیدم انگار
گوش هایت به کری خو کرده است
این دلم را تو ربودی از من
گوئیا مشغله ات این بوده است
زین دگر عمر من و شعله آه
هر چه نفرین کنمت کم بوده است
سید علی مظلوم مقدم