مرا می‌گویند جانا، ببین

مرا می‌گویند جانا، ببین
آن‌ها را می‌بینی؟ انگشت‌شان سمت من است. 

مرا نشان هم می‌دهند. می‌گویند آن که بالاخانه‌اش را اجاره داده...

احمق‌ها نمی‌دانند فروخته‌ام؟
من ساکن تو ام عزیز، تو
خودت که می‌دانی؟ نه؟
من همه را داده‌ام. اصلا من کو؟

همه تو اییم
اینجا
دورِ هم
حتی اگر دور از هم

صادق ستوده نیا

نازنینا گله از دستِ تو ام نیست

نازنینا گله از دستِ تو ام نیست، خودم خواسته‌ام
نیست سرحلقه اگر دست خودم، لیک خودم بافته‌ام

صادق ستوده نیا