چو یادی از تو کردم، دل بهانه
به عشقت دل سپردم، بیکرانه
در این عالم که عشق تو پرستوست
دلم بیتو شده بیآشیانه
علی مداح
سلام ای یار شیرین، دلربا
کجا رفتی که رفت دنیای ما
تو را گفتم بمان، همراهمی
چرا رفتی شدی از ما جدا؟
محبت کردی و ره شد جدا
نماندی با دل ما بیوفا
کنون بی تو، در این وادی سرد
فقط یادت به جا، یادت به جا
بگو ای آشنا، حرفی بزن
ببین این دل هنوز در انتظار
ولی هر روز با حسرت به دل
که رفتی از سرای ما چرا؟
کنون در خاطراتم چهرهات
تنت رفته ولی یادت به جا
دلم هر دم روان سوی بهشت
همان جایی که آرام است تو را
علی مداح
ای دوست ناپاک چه شد عهد و وفایت؟
بردی همه دل را به نیرنگ و خطایت
با وعدهی بیپایه و لبخند فریبی
بردی ز دل ما همه مهر و صفایت
هر لحظه و هر گام به صد حیله و نیرنگ
زهر است به کامم سخن و مکر و صدایت
در چهرهات از مهر نشانی نگرفتیم
جز حیله و نیرنگ در این راه و خدایت
گفتی ز رفاقت به دل مهری ندیدم
کاش که ز دل بشنوی درد و دعایت
رفتی و شکستی دل و جانم به جفایت
ای دوست ناپاک ببر از دل تو بلایت
علی مداح