غم خورده از زمان و زمین خسته می‌شوم

غم خورده از زمان و زمین خسته می‌شوم
پوسیده همچو خانه‌ی در بسته می‌شوم

آتش گرفته در میان بوستان و گل
(مَغْضوبِ عَلّیْهِم) ز تو پیوسته می‌شوم


نوشیدن شراب کار من نبوده است
با دیدنت همیشه ز تن رسته می‌شوم

با دیدن ترانه به عرش خدا رسم
با بربط و نوا به دل هسته می‌شوم

گفتم به دور آتش تو می‌دهم دو بال!
زیرا بشر, از آتش او جسته می‌شوم!

فرشید ربانی

به دلت کلید انداختم

به دلت کلید انداختم
کلیدم شکست
زیرا
قفل از آن من نبود!

فرشید ربانی