هرچند، من از دود غمت، بی ریه هستم
من عاشق این چالش و این حاشیه هستم
تا بار دگر آمدنت را بنویسم
من منتظر سبزترین ثانیه هستم
بی عشق، دلم قاعده ای خاص ندارد
عمری پی اثبات همین فرضیه هستم
تا این غزل ارزانی چشمان تو گردد
بی واژه، به دنبال دو تا قافیه هستم
با من بگو از بغض گلوگیر نگاهت
تا محتشم این غم و این مرثیه هستم
هرچند اگر خوب مرا بنگری؛ انگار
چون عکس غم انگیز یک اعلامیه؛ هستم
محمدحسین حیدری
ای شب که گفتی می روم فردا می آید
با من بگو کی فصلِ شادی ها می آید
تا کی سرِ این کوچه ؛ بنشینم به گریه
تا کی بگویم آن عزیز... آیا می آید؟
تا کی بگویم آن نگاهِ عاشق؛ آیا
از نردبانِ عشقِ من بالا می آید
من مانده ام حیران که بینِ این دو راهی
حرف از نمی آید بگویم یا می آید
گاهی کنار برکه و گاهی لب بام
این ماه هر جوری شده ؛ با ما می آید
این جمعه ؛ می آیم برای اینکه گفتند
آنکس که داری آرزویش را... می آید
محمدحسین حیدری زرنه
ای که کاخ عشوه را ثبت جهانی کرده ای
عالمی را با همین شیوه؛ روانی کرده ای
تا بیاید آن کسی که وعده اش را داده اند
در دلت مثل دلم خانه تکانی کرده ای
از ظریفانه ترین حرف تو فهمیدم چرا
این توافق نامه را با من نهانی کرده ای
تا بگویی اهل کردستانی و اهل مرام
چشمهایت را جلال طالبانی کرده ای
ای که در بازار نقل و انتقالات غزل
بار دیگر تیم خود را کهکشانی کرده ای
در دلم دارم جهانی عاری از کشتار و خون
چون که تو در آن،به خوبی حکمرانی کرده ای
با تمام این قضایا،سرخوشم از اینکه،باز
حال و روز شعر من را جمکرانی کرده ای
محمدحسین حیدری زرنه
هرچند من از دود غمت، بی ریه هستم
من عاشق این چالش بی حاشیه هستم
تا بار دگر آمدنت را بنویسم
من منتظر سبزترین ثانیه هستم
بی عشق، دلم قاعده ای خاص ندارد
عمری پی اثبات همین فرضیه هستم
تا این غزل ارزانی چشمان تو گردد
بی واژه، به دنبال دو تا قافیه هستم
با من بگو از آنچه که منجر به عزا شد
تا محتشم این غم و این مرثیه هستم
هرچند اگر خوب مرا بنگری؛ انگار
چون عکس غم انگیز یک اعلامیه؛ هستم
محمدحسین حیدری زرنه
ای شب که گفتی می روم فردا می آید
با من بگو کی فصلِ شادی ها می آید
تا کی سرِ این کوچه ؛ بنشینم به گریه
تا کی بگویم آن عزیز... آیا می آید؟
تا کی بگویم آن نگاهِ عاشق؛ آیا
از نردبانِ عشقِ من بالا می آید
من مانده ام حیران که بینِ این دو راهی
حرف از نمی آید بگویم یا می آید
گاهی کنار برکه و گاهی لب بام
این ماه اگر لازم شود ؛ تنها می آید
این جمعه ؛ می آیم برای اینکه گفتند
آنکس که داری آرزویش را... می آید
محمدحسین حیدری زرنه