آغاز میکنم به سرانگشت آرزو
فصل بلند کوچ
فصل خزان برگ
من کوچه های پیچ و خم سرنوشت را
با چشم های تر شده از آرزوی خاک
طی میکنم
پروانه پر نزن به سر شمع مرده آ
گویا اسیر مرگ شده در نبود تو
بلبل به سوگ گل ننشسته خموش شد
گویا صداش غنچه نزاییده مرده شد
مرتضی خواجه