هرچه در این دشت باشی بی هیاهو بیشتر
میشوی صید پلنگان مثل آهو بیشتر
چشمهایت در پی آرامشی بارانی اند
با غم و اندوه هایت می کنی خو بیشتر
شهر خالی شد اگر از دوستان با صفا
دور تو پر می شود از کرم و زالو بیشتر
صورتت سرخ است, سرخ از سیلی نامردها
داری آما روی گُرده زخم چاقو بیشتر
هر چه صادق باشی و قانع به حق خویشتن
می خوری از دشمن از دوست نارو بیشتر
حرف آن کس پیش خواهد رفت در هر دادگاه
که زبان باز است و دارد زور بازو بیشتر
ملوک عابدی