در...بندر چشمهایش ؛لنگر انداخته,قایق سکوت !آبیِ نیلگون را ؛بر هم می زند ,جذر و مدِ اشکمژگان_کریمی
بزم افشان پاییز...برگهایی عاشق ؛خش خش شور ترانه هایشان ,حبس در نفس !زیر پای عابران ؛خیره به راه ,در فراق یارمژگان_کریمی