آخرین برگ از درخت انتظار افتاده است
کوچه های بی کسی
در حسرت دیدار تو
در هجوم بادهای سرد تنها تر شدند
تو کجایی؟
در کدامین آسمان؟
در کدامین لحظه از تحویل عشق
زیر باران کدامین ابر یادم می کنی؟
کاش برگردی،دلم تنهاست...
میدیا جادری
عشقمو باور نداری؟
عشق مگه شاخ و دم داره؟
نبودنِتو این روزا
غم رو دل من میزاره
ماه نمیخوام،تو ماهمی
گل نمیخوام تو باغمی
تو قاب خسته ی دلم
تو شهر قصه با منی
از تو مگه من چی میخوام؟
یه عمری با تو سر کنم
رو شونه های زندگی
خستگیامو در کنم
میدیا جادری
هنوز از تو دل نکندم
هنوزم تو بهترینی
خیلی وقته آرزومه
تو بیای،منو ببینی
فال حافظُ گرفتم
شاهدش مژده به من داد
یه عزیز مهربونی
می رسه بازم به فریاد
آسمون دل من رو
آبی و آبیترش کن
مثل بارونه نگاهت
بیا بارونی ترش کن
هنوزم من تو رو میخوام
نری دورشی از نگاهم
حافظ آخرش بهم گفت:
تویی آخرین پناهم
میدیا جادری
می ترسیدم یه روز بری
یه روزی تنهام بذاری
یادت میاد گفتی یه روز
کسی رو جز من نداری؟
تشنه بودم مثل کویر
اشکای تو بهاری بود
برق چشات اندازه ی
یه دنیا بی قراری بود
خوردی قسم که می مونی
با من همیشه تا ابد
هدیه برام گل میدادی
یه عالمه،سبد سبد
حرفی نمونده بین ما
این دیگه آخر غمه
من چی رو باور بکنم؟
غصه تو مگه کمه؟
خیال میکردی ندیدم
خنده هاتُ یواشکی
گفتی بهش دوست دارم
فدات بشم ، خیلی تکی
من تو رو دوس دارم ولی
حواس تو جای دیگس
انگار خطا کرده دلم
نگات به چشمای دیگس
میدیا جادری
قحطی واژه اومـــــده
غـــزل نــداره قـــــافیه
هر وقت میخوام از تو بگم
میرم ســــراغ حاشیه
حــتی نــــگاه شــعر من
ازت خجالت میکشه
نگو که خواستن دلت
مثل یه رویا بافیه
دل بسته ی چشای تو
این دله دیوونه شده
لذت این دیوونگی
واسه یه عمری کافیه
میدیا جادری