چشم قشنگت

چشم قشنگت مثل یه ستاره توی شبِ تاریکِ وجودم می‌درخشه و راه رو به من نشون می‌ده. توی هر قدمی که برمی‌دارم، صدات مثل یه نغمه‌ی دلنشین توی گوشم زمزمه می‌کنه و توی سختی‌ها، آغوشِ گرم و مهربونت مثل یه پناهگاه امن، غم‌ها رو از دلم دور می‌کنه.
عشقت مثل یه نسیمِ خنکِ بهاری، روحِ خسته‌ام رو نوازش می‌کنه و امید رو توی قلبم زنده می‌کنه. با هر لبخندِ تو، دنیا یه عالمه رنگ و وارنگ می‌شه و با هر بوسه‌ی محبت‌آمیزت، عشق توی وجودم شعله‌ور می‌شه.
من هم مثل یه پروانه دور شمعِ وجودت می‌گردم و با تمام وجودم عاشقت هستم. تو رفیقِ منی، همدمِ مهربونم، یارِ وفادارم.
مهم نیست توی دریایِ زندگی چه موجی به ما می‌رسه، ما با هم ازش عبور می‌کنیم. دستِ تو توی دستِ من، دنیا رو تسخیر می‌کنیم و عشقِ ما مثل یه خورشیدِ تابان، تاریکی‌ها رو از بین می‌بره.
پس با هم می‌مونیم، با هم می‌خندیم، با هم گریه می‌کنیم و با هم دنیا رو به یه بهشتِ پر از عشق تبدیل می‌کنیم.


میلاددرویشیان

غروبِ تنهایی

غروبِ تنهایی
در سکوتِ شب، در تاریکیِ اتاق،
تنها غریبی هستم که غروب را تماشا می‌کنم.
رنگ‌هایِ نارنجی و بنفش، درهم می‌آمیزند،
و آسمان، گویی تابلویی از غم و حسرت است.
اشک در چشمانم حلقه زده،
و دلم، پر از درد و رنج است.
غروبِ خورشید،
تنهاییِ من را عمیق‌تر می‌کند،
و مرا به یاد خاطراتِ از دست رفته می‌اندازد.
اما در اعماقِ این غم،
امیدی کوچک نیز وجود دارد.
غروب،
نشانِ پایانِ روز است،
و طلوعِ فردا،
حاملِ نویدِ امیدهای جدید است.
اشک‌هایم را پاک می‌کنم،
و به آسمانِ غروب خیره می‌شوم.
می‌دانم که این تاریکی،
همیشگی نخواهد بود،
و روزی،
نورِ خورشید،
به قلبِ من نیز راه خواهد یافت.
اجرا شد


میلاد درویشیان