از بوته هایی که اسیر باد شده گرفته

از بوته هایی که اسیر باد شده گرفته
تا تپه هایی پر از خار...
گویی بعد از مدتی...
خاک آرام گرفته...
وای به روزی که باد خشمگین شود...
اتفاقاتی غیر مترقبه‌ای رخ میدهد
در طول مسیر بیابانی خشک و گاه کوه هایی سراسر از برف پوشیده شده به چشم میخورد...

در این کویر چه قنات هایی که اکثر آنها خالیست...
و شوره زار هایی در دل خود جای داده است...
و چه آثار تاریخی که در بیابان ها به چشم میخورد...

گویی خاک کویر جاذبه‌ای دارد..
جاذبه بین خورشید و خاک ، بین ستاره‌ها و خاک...
خورشیدی که در روز کویر را  می سوزاند و در شب ستاره‌هایی که در آسمان درخشندگی دارند که با هیچ چیز قابل قیاس نیست...
چقدر شگفتی دارد این طبیعت بکر ...
عظمت خدا بی انتهاست...


میلادسرلکی

ای رفیق بی ریا در کنارم هستی...

کلمه ای که در این هستی برایم از همه چیز مهم تر است...
ای رفیق  بی ریا در کنارم هستی...
عشق، دوستی،همدلی و یک رنگی را از تو  آموختم...
خشنود باشی من رستگار می شوم...
روزی که نباشی غم انگیز ترین لحظات زندگیم را میگذرانم...
وقتی نوازش میکنی و مرا در آغوش میکشی دیگر غم هایم را فراموش میکنم...
لالایی هایی که برایم خواندی...هنوز زمزمه میکنم...
کلمه ای که جادویی جاودانه است...
مادر جاودانگی همیشگی است...
دوستت دارم...


میلادسرلکی