ازفکرو علم اگرسخنت بهره ور شود

ازفکرو علم اگرسخنت بهره ور شود
حرفت ز لعلِ لب همه دُرّ و گُهر شود

آئینه را به باغِ  تبسّم  دمی  ببین
تا غنچه‌های واشده ات بیشتر شود

چون برگ گل بِشبنم صُبحست خوش ولی
دل بر نتابد آبیِ چشمت  خزر  شود

همسنگ هربدی که ببینی توخوب باش
با خوبی ات  تمامِ  بدی ها  بدر شود

رفتی توراست،،بیخبری رسم مردُمست
کج،، پای  بر نداشته  شهری خبر شود

خواهم بجان سلامتی ات را گلی بِحُسن
رویت  مباد  منظرِ  هر  بد نظر  شود

گاهی نگاه شوخ خود از چشمها بدُزد
خوابد بِشهر، فتنه و کم بلکه شر شود

ازما،، مگیر اگر شوداُمّیدِ وصلِ خویش
هرشب که سرشودبه اُمیدی سحر شود

هرجا که هست حاشیه هابیشتر ز متن
باید  ظفر   سریعن از آنجا گذر شود

پرویز طهماسبی ثمرین