همین‌که هرشب فرض می‌کنی

همین‌که هرشب فرض می‌کنی کنارت خوابیده‌ام
یعنی: سلام!
حالا درِ رفتن را بی‌خودی هی بکوب.


کیخسرو آریایی

می‌تکانی مو

می‌تکانی مو
در ایوان و
نمی‌دانی
کمی آن سوتر
کهکشانی
رقص می‌آید تنش
در اعوجاج دامنت
بعد عاشق می‌شود
موی تو را و
در دلش
خورشید می‌بافد
برای باز و هی باز دیدنت.


کیخسرو آریایی

کجایی؟

کجایی؟
که از بودنت افتاده‌ام.

کیخسرو آریایی

آمدم نزدیک

آمدم نزدیک
دست لای موهایت فرو بردم من
بعدِ آن نرمی و آن بوی دوسَد گیلاس
دیدم
که خود دیدم زیر هر پیچیده مویی
دلی افتاده بود.


کیخسرو آریایی

تن می‌پوشمت اگر

تن می‌پوشمت اگر
تن بپوشانیم
که من
در شهر
به احتکار اندام توست که محکومم.


کیخسرو آریایی