بیا تقویم را غافلگیر کنیم

بیا تقویم را غافلگیر کنیم
تو بخند ،
من سبز می شوم ..!!


شهره_عابد

شب میرسد از راه.

شب میرسد از راه..
من بر درِ دروازه ی این شهر...
با یک دسته گل از آه...
محکم در آغوشم کشیدم
باز هم شب را..
شب از فَراسویِ شُلوغیهایِ بی حاصل...
آورده سوغاتی برایم جامی از کهنه سکوتش را..
من خیره در چشمان شب
سر می کشم جامِ سکوتش را..
آنگاه برمی خیزم و
مستانه میرقصم کنار شب ،
...ولی..
افکارم از تشویشِ فردایی که در راه است
زَهرم میکند شب را...


مهدی حیدری

زیبایی،مثل وسوسه ی

زیبایی،مثل وسوسه ی
چیدن گلِ سرخ
از باغ همسایه،،
گریزان ،مثلِ نقاشی روی باد
که حسم را به هر
سو میبرد با خود،
لطیف، مثلِ رطوبت
هوای صبحگاهان،
و شیرین، مثل خوابِ من
که غرق رویای تو
می شود هرشب،،،


فاطمه مصطفایی