گر باز کنی چشمان عسل خویت را

گر باز کنی چشمان عسل خویت را
در لحظه آب میکنی تمام قند های دلم را
گر بخندانی لب های نارون خویت را
در لحظه دور می کنی تمام آشوب های دلم را
گر برهانی گیسوان بلوط خویت را
در لحظه باز می کنی تمام چاکراهای دلم را


پوریا دین پروین

تکیه دادم به دلم نگاهم لرزید

تکیه دادم به دلم نگاهم لرزید
تکیه دادم به یارم دلم لرزید
نه یار و نه نگار
تنها شدم تو این دیار ناتمام
تا تویی از نگاه و یار نمی ترسم
تنها نمی مانم
دل و نگاهم به مویی بند بود
که گفتند صراطی است مستقیم
نه کسی رفته نه کسی دیده
اما عمری ترسیدیم
چه کسی را پی نوشت کنم
از دراکولا
یا آتشی که از من است
نهراسم


فریبا صادقی

آتش بر این دل می کشم،

آتش بر این دل می کشم،
شاید کمی عاقل شود

تا کی بسوزد جان من
از زخم چوب سادگی...


#پروانه_حسینی