تو ناب ترین شمعی...هرچند که خاموشی
تو جمع شگفتی ها... در معرض پاپوشی
میسوزی و می سازی با عربده ی دریا
تو گوشه ای از طعم...امنیت آغوشی
هیچ است تمام من...در محضر عرفانت
چون ؟؟از دل سرچشمه... می جوشی و می جوشی
غرق است تمام من...در واکنش چشمت
ای گریه ی دیرینه...از چیست که می کوشی
من ثانیه ای ثبتم ...در زیر و بم لحظه
آنگاه که جام عشق ...با یاد دلم نوشی
دیوانه منم ...آری...شبگرد تماشایی
که یخ زده در کنجی...با هیچ عبا پوشی
نرجس نقابی