ای کاش
من و تو کلبه ای
داشتیم در جنگل درختان راش
نه چراغی بود
نه کسی فقط من و تو تنها ای کاش
تو دل می دادی
من برای تو جان ای کاش
تو میخندیدی
من ذوق می کردم ای کاش
می نشستیم کنار شومینه باز
هیزم ها را یکی یکی می سوزاندیم ای کاش
من غم هایت را به آتش میدادم
تو فوت می کردی ای کاش
من نگاه می کردم
تو میگفتی واا ای کاش
من تو را آرزو می کردم
تو هم خاطره می شدی ای کاش
محمد قاسمی