عشق ویران میکند بنیان انسانی چرا
گریه کردن های ممتد روز بارانی چرا
گفته بودی بهترین آغازِ دیوانی بگو
نیمه شب ها پرسه ها با شعر پایانی چرا
پشت این شب گریه ها مردی پریشان میشود
دردها را خوب من ناکرده درمانی چرا
نیمه ام را میبری با خود به همراهت ولی
در نگاهت گم شدم از چه نمیمانی چرا
کاش می شد در کنارت عشق را هم دوره کرد
همچنان با من تو امشب غرق عصیانی چرا
فال من با رفتنت بر روی فنجان خشک شد
ای که تقدیرم فدایت ، فال فنجانی چرا؟
حرف حق روی لبت کافر مسلمان میکند
نازنینا خوب من ، اعجاز قرآنی چرا
با تو من عاشق نمودم مردمان شهر را
عشق آخر خوب دانستم تو برهانی چرا
مهرداد آرا