بفرما حضرت پاییز قدم بر چشم من بگذار
بیا رعنای زیبارو کنار من قدم بردار
مگر شانه زدی بر آبشار زرد و اخرایی
که از یاقوت و زر روی زمین را کرده ای سرشار
ببین باد خنک پیچیده و برگ درختان را
به رقص آورده با چنگ و نوای خش خش بسیار
بیا با خندهای لبخند بنشان بر لب باران
بزن رگبار ناغافل بر این پیشانی تبدار
شهناز یکتا