غصه عشق و مهجوری هست که خدا میداند
چهره درد و رنجوری هست که صفا می داند
چشمه اشکم جاری شد و اشکم از دل پرسید
دیده صبرم شدی که دیده را هم شفا می داند
شهره شهرم شدی که نوازش تو را هم دیدم
میوه جانم بودی که قدر توراهم بجا می داند
دوره فصلم را بستی که به دیدار که ها رفتی
سینه قلبم را دستی که یاد تو را شفا می داند
سوره راهم شدی که در یک آیه هم گنجیدی
سوژه جانم شدی که یاد تورا هم دوا می داند
شیوه سازی شدی که آهنگ جعفری به گشت
شیره جانی بودی که درد تو را هم وفا می داند
علی جعفری