در بند عشق گشتیم وشدیم شب رنگ عشق
لبخندعشق هستیم و شدیم هف سنگ عشق
من دیده ام تو را که بجان و دل شدی به دل
بردرنشسته ای شده ام من هم به منگ عشق
خورشید طلوع نکرده بیا تا که ماه من شوی
درقلب نشسته ای که شوی هفت رنگ عشق
دلبسته ام به تو اگر آسمان من هم کدر شود
من منتظر نشسته ام که تابروی بجنگ عشق
شمشیری به قلب من فرو کن که بمیرم بدان
جان مرا هم بگیر تو هم ببر به فرسنگ عشق
افسرده شدیم این زندگی ننگ است برای دل
ازجعفری چه خواستی که شده هم ننگ عشق
علی جعفری