تجسم یک زندگی خیلی معمولی

تجسم یک زندگی خیلی معمولی
نوازشِ تپش های تُندِ تَبِ صورتت
وقتی تکیده به من به فیلم دیدن مشغولی
حماسه ی تورا خواندن به گوشِ توحش انسانی
چشیدنِ حکم آزادی
حبس و در حسرتِ حصارِ لبان تو شدن زندانی
به لکنت افتادن شعر برای تمام این علاقه
هذیان های نیمه شب
تمسک به هجاهای نام تو که مدام میگویم
گم شدن در کوچه های نیمه شب
پیدا شدن درهم
سکوتِ مسکوت پلک های بسته
تورا بهتر ازهرکس از بهرم
طنین در هم تنیدن تن مان وقت طلوع
تجسم یک زندگی خیلی معمولی درانتظار برای یک شروع


فائزه کیانی فر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد