در هوای بهاری خیالت
میچرخم و میرقصم
چون پروانه به دور تو
میسوزم و میسازم
یکدم برای تو...
زیر آن باران اشک
معصوم نگاهت
میگریم و میمیرم
چون من به دور تو...
در هجر نگاهت
میخوانم و میخوانم
شعرها برای تو
با یاد نگاهت
میبینم و میبینیم
همه خاطره های تو...
با سوز صدایت
میمیرم و میمیرم
هردم برای تو
هر شعر که از
دل من برون آید
می کِشد مرا به سوی تو..
دکتر ابوفاضل اکبری