به فتحت آمدم

به فتحت آمدم
ای سرزمین لطافت و عشق
نشدم حریف تیرِ نگاهِ
لشکر چشمانت
افتادم به تله
غرق شدم من در آن
غزالین، دوتا چشمه ی جوشانت
آمده بودم که به تاراج ببرم
جعبه ی یاقوتیِ انارِ سرخِ لبانت
مانده ام که چطور
بگذرم من ازین خال و
ازین چال زنخدانت
نارنج های سرخاب و سفیدابت که نگو
و آن باغ هلو
دلچسب ترین میوه ی کال
در چهار فصل زمان است
به فتحت آمدم
که فاتح برگردم.
فتح شدم
چه می دانستم که در این باغ
مهلکترین سیاه چال جهان است .

عثمان لشکری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد