میگن مدیرمون ماه تمومه

میگن مدیرمون ماه تمومه
یکی یدونه توی آسمونه
حکایتش رفته به عرش اعلا
حسرتشو دارن همه مدیرا
رفته تو کف معجزه هزاره
ننش میگه این دیگه انده کاره
با اون نگاه و خنده ی ملیحش
تموم عشقیا شدن اسیرش
به هر کاری دست میزنه تمومه
عین بریدن یه هندوونه
شاگرداشن اساتید ریاضی
فیزیک شیمی فلسفه سیاسی
صدتا نوبل بهش بدن باز کمه
هزارتا اسکارم بدن باز کمه
ما که همه چشم و دهن چارطاقی
از این همه شگفتیا چارشاخی
مثل گوزن خش شده به دیوار
زل زدیم و داریم امید دیدار
درست میگن واقعا ام همینه
حسوده هر کی میگه غیر اینه


جواد صفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد