بودرستگاری

بودرستگاری

پلی آسمانی

وبال بلندی

که تا عرش پیوسته با ماست

تورا ازازل بوده این پنجره باز

ومی خواندی اسرار بکرِ مگورا

به نوزادی ات خام

چوبالغ شدی ، رستی از وصل

دوباره بگیر ، طیبت کودکی را تواز سر

دراین ساحلِ پاکِ بی غش

به دریا رسی ، پیش چشمت منور

همه سرِّ سربسته ی ما همین است

فتادیم زیک قهرِ بی هوده در چاه

نه جبراست ، که در آستین بوده پنهان

گرفتیم ، افسانه را ما زاسلاف

منِ من یکی نقش وهم است

به آیینه همراه

زده حلقه برگِردِمان مثل یک مار کبری

کند ترجمه حوضچه را بهر انسان

کنی وااگر بندبندِ ضمیرت

شود نیز انسانی از نو به جلدت پدیدار

همه حیرت است ، بلکه این طفل نوزاد

جهان است ولی بی خبر ، ازاین زایشِ پاکِ انسان

ناظمی معزآبادی اصغر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد