قاصدک، مامنِ امیالِ محال

قاصدک، مامنِ امیالِ محال
حاصلِ مزرعه‌ی سبزِ خیال
ناجیِ باغِ زمستان‌زده‌ی رو به زوال
کوله باری که به دستت دادم
آخرین تکّه‌ی (امّیدِ) من است
که به دستانِ دروغ
از لبِ طاقچه‌ی باورم افتاد و شکست.
برسانش به خدا
روی ماهش تو ببوس
و بگو یخ زده دلها اینجا
خسته‌ایم از سرما
بفرستد از نو
آخرین طرح ز جنسی اعلا...
قاصدک جان
مبادا که فراموش کنی باغِ مصیبت‌زده را،
برسانش به خدا...


حمید گیوه چیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد