هرچه روشنتر شدی، شد سایهبانم بیشتر
تا که وقتم صرف باران شد، زمانم بیشتر
زیر پایم موج دریا یا که ابری تیره است
چونکه دل شاعر شده، اندوه جانم بیشتر
قول دادم تا فقط در شعرها باشد غمم
هر چه از غم کم بگویم، همزبانم بیشتر
راوی شعرم کنار خاطرات کهنه است
چونکه غمگینتر نوشتم قهرمانم بیشتر
هم سکوتم باعث اندوه شد، هم صحبتم
از پریدن خستهام از آشیانم بیشتر
من سر از خود در نیاوردم، تو در میآوری؟
هر که بامش بیش، شاید آسمانش بیشتر
مردنم حال قشنگ غنچههای کوچک است
با خیال مرگ، حس جاودانم بیشتر
خواستم از تن بمیرم چونکه مریم گفته است
پیرهایم کشته شد اما جوانم بیشتر
سارا خراباتی