چه ساده ، به نسترن هایِ

چه ساده ، به نسترن هایِ سرِ دیوار گفتیم ، که نیفتند
به شاپرکانِ لبخند ، برحواشیِ دود

توازعشق می گفتی
از سایه ها ، که هنوز مهربان هستند
درمن گُل سرخی ازتوحرف می زد
شب هاکنارِ گُل هایِ کاغذی
برایِ پونه ها ازچای می گفتیم
کمی حوصله درچای می ریختیم
اندوهِ جهان وُ شقاقل هایِ وحشی را نصف می کردیم
آهی درآینه سهمِ چشم هایِ مابود

چه ساده می خواستیم ، ازشمیمِ ، گُل هایِ ارغوان
پُلی ، برایِ عبورِ پروانه ها بسازیم
تواز ، هستی وُ نیستی می گفتی
از ،حلزون هایِ خستۀ راه هایِ دور


چه ساده ، رنگین کمان صدایِ مارا نمی شناخت
چه تلخ ، ازکمانۀ دست هامان
ستاره هایی می افتاد ...

فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد