کبریت بکش به
باروتِ غمِ تلمبار شده ی
کنج سینه ام
کبریت بکش به
ترسِ پریده ی کابوس های نیمه شب که
دور از تو دیده ام
کبریت بکش به بی قراری ها و کلافگی های مداوم
به چرایی سوال برای تمام اضطراب هاکه این روزها بدون جوابه
فشار دادن سرم به قدرتِ بازوانت برای کاهش این دردهای عصبی
حالم خوب است
دروغ گوی خوبی نبودم و نیستم
فکر به کنارتو بودن
ترسیم یک زندگی دونفره ی ابدی
رویا پردازی ناسازگارانه تا کشیدن دیواری از نگفته ها بین ما
تبعیدم کن به آغوشت به جرمِ مجروحِ خفقان سکوتِپشتِصدا
کبریت بکش به
اندوهِباران در میانه ی مردادبه تداعی تکرارِ بغضِ بعد هر فریاد
کبریت بکش
زیر باید ها و غیرممکن ها
ترسیم یک زندگی دونفره ی ابدی دور از دنیا و آدم ها
فائزه کیانی فر