زیبا صنمی دید
که دیوانه کتابی به دست
دیده فرو بسته به آواز
غزلی نغز به رقص
ناگه و ناخواسته
بوسه ای با ترس و لرز
بر لب دیوانه زد
دور شد ازشرم و ترس
دیوانه بخندید و
خوش آمد ازآن حس و وضع
دیده گشاد وچو طفل
کف زد ازشوق و وجد
گفتمش او را بگو
بوسه به است ؟ شعر نغز؟
گفت:که البته نغز
لیک پس از بوسه ای با ترس ولرز
امیرعلی مهدی پور