جوانم، نوجوانم، ای طلایی نور خورشیدم

جوانم، نوجوانم، ای طلایی نور خورشیدم
جهالت چون شبی باشد، تو هستی صبح امیدم

تو قرآن را نگهبانی، تو شور عشق و ایمانی
عبادت کرده‌ای جانا، تو را نزد خدا دیدم

نمی‌دانم که ای امّا، ز باغ علم می‌آیی
من از پروانه‌ها نام تو را آهسته پرسیدم

بود فخرم به تو ای چشمه جوشان کوشش‌ها
چه شوق انگیز فصلی شد، دوباره باز روییدم

چو بر دانش بها دادی، به نام خود بقا دادی
فروغ چشم ایرانی گل پویای جاویدم

فرشته بال بگشوده که عالِم پا نهد بر آن
پیمبر این چنین زیبا حدیثی گفت و بشنیدم

فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد