میزنه چکه چکه های بارون ،
درمیان آن مسیرِطولانیِ ناودون
بارون ،
دلخوشی ست برای ،
ماوراء و مادون
اما دزدِ نادون ،
هنوز میزنه به کاهدون
آنهم درمقابلِ چشمانِ این شب ،
با اینهمه اخترانِ دون دون
انار می آید میانِ شورِ یلدا
فریبا میشود دنیا به لطف اینهمه ،
دونه های ناردون
دراین دنیایی که مالامال ز چشم است
دنیا ، زیرِ یکریزِ نگاههاست
چشمهایی همچو بادوم
قصه ای مینویسم از جادوی قصه
میبرم دنیا را ، به دنیای جادوم
خاطراتم خیسه از شُرشُرِ بارون
منم و این بلم و این ، دو پاروم
گیرافتاده ام درون دریا
اما با هزار مشقت ،
دارم میرسم به این ساحلِ امن، آروم آروم
اما انگار زمان کِش اومده میون بارون
انگار زمان ، زمانهای گذشته ست
انگار دنیا ز ایران است تا روم
چه کشیدند با قوم تبهکارِفرزندانِ اسرائیل ،
موسی و هارون
دو رسول ، با دلی دریا همچو هامون
بهمن بیدقی