دیدار خونین جگران را هم مجال نیست

دیدار خونین جگران را هم  مجال نیست
بیمار عشق را دیده ام  قیل و قال نیست
بیدار گشته  بودیم  و آسمان را نظاره گر
دیدارسپیده آرزوکرده بودم وصال نیست
چشمان مرا هم کور کرده اند در اشتیاق
فرهادروزگارمرده است اوراسؤال نیست
روزآن تولدیست که گرفتار آبان گشته ام
من هدیه ای گرفته ام برای زوال  نیست
بوسیدن و بوییدن توراهم حرام کرده اند

آن کس که حرام کرده او را حلال نیست
اودرعذاب کشیدنم هم سهیم گشته است
آیارواست که عذاب کشیدنم ملال نیست
مندرعذاب کشیدنش هم سهیم گشته ام
آیا سزاست این عذاب را که خلال نیست
اینجاست که روایت عشق از سرم گذشت
من جان فدا کرده ام جعفری  وبال نیست

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد