تاوان خوبیهای من، این گریههای نیمه شب
بذر سلامت از من و خود در میان سوز و تب
گر میروم میخوانیم، آیم اگر میرانیم
زان رفتن و زین آمدن، آید مرا جانم به لب
ای نخل زیبای جنوب، دردانه مروارید خوب
بر طبل غم امشب مزن، ای شهد شیرین رطب
ای همدم بیگانهها، منشین به بال خفتهها
کن معرفت با آشنا، از یار جانی جان طلب
این زندگی باشد دمی، گه شادی و گاهی غمی
برزخم دل نه مرهمی، ناله مکن تو بیسبب
فصل بهار نغمه خوان قدر گل و گلدان بدان
با بلبل و گل هم زبان، شو هم نوا با این طرب
فروغ قاسمی