با خواب و خیالت به کجاها که نرفتم

با خواب و خیالت به کجاها که نرفتم
از عشق وصالت به کجاها که نرفتم

من مرغ اسیرم که به یمن قفس عشق
با دانه ی خالت به کجاها که نرفتم

من خانه خراب دل آباد تو بودم؛
با قلب زلالت به کجاها که نرفتم

گفتم که پر و بال منِ بی پر و بالی
من با پر و بالت به کجاها که نرفتم

کشته ست مرا جادوی ابروی هلالت
از دست ِ هلالت به کجاها که نرفتم

رسوایی انگور به چشمان ترت ریخت
با خنده ی کالت به کجاها که نرفتم

گم گشته ی کنعان دلم کاش بدانی؛
با نیّت فالت به کجاها که نرفتم


معصومه بیرانوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد