آب نجوا می کرد
حرف های دلش را به زمین تشنه
جای من و تو
جای من و تو
که بی خبر بودیم از پاییزش
ولیکن زمان در خلوت می نوشت
در عالم سرگشته
عجیب می نوشت
تقدیر تو را
وحال و هوای امروز مرا ...
از درخت صنوبر خیال
باد سرخوش
می نوازد
آوای قیژ قیژ ِ قلم نی تو را
صدای دل را
می شنوم...
محبوبه برونی