من همان گمشده راه عبورم بیا
تنها گل یاسم، در فصل حضورم بیا
دشتی پر از شقایق و باغی ز سرو ناز
با دل به تو نزدیک و با چشم چه دورم بیا
امروز و فردا مکن شاید نبینمت
حالا که دلشادم و پر از سرورم بیا
خزان شدو زمستان رفت و نوبهاران شد
گفتی صبور باش من سنگ صبورم بیا
منم چکاوکی غزلخوان به باغ عشق
همراه عاشقان شعر و شعورم بیا
تا کی به کنج خلوت دل بنشینم
ای تو جان و جهانم همه نورم بیا
فروغ قاسمی